رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

دل نگرانی برای دختر نازم

سلام فرشته کوچولوی مامان که کمتر از یک ماه دیگه زمینی می شی و میای تو بغلم سری آخری که رفتم دکتر برای اینکه از شرایطتت راضی بشه و از حال و احوالت با خبر برای هفته 34 باز برامون سونو نوشت که اینبار سونو رنگی و چند تا مخلفات دیگه هم داشت. من هم تمام جونم دلهره و نگران از وضعیت تو به خصوص وزن گیریت که دکتر از این بابت از هفته قبل یک قرص مولت ویتامین دیگه و یک پودر مکمل هم برای من اضافه کرد تا خیالش راحت بشه و من هم طبق دستورات همه چیز و رعایت می کنم تا مبادا چیزی کم و کسر داشته باشی. خلاصه روز موعود فرا رسید و شد شنبه 22 اردیبهشت و به زمان بارداری برابر 34 هفته و 3 روز . صبح بابا رفت بیمارستان اقبال و برامون وقت گرفت و قرار شد ظهر م...
24 ارديبهشت 1397

تو تنها مامان منی

سلام نازدونه من  گل پسرم  که جونم به جونت وصله. هر روز هم داری دوست داشتنی تر میشی و گاها دلم می خواد بیام بچلونمت و گازت بزنم. دیروز بهم میگی مامان می دونی ؟؟ گفتم چی ؟؟ گفتی تو تنها مامان منی. تو مامان منیر منی . من عاشقتم.   فدای تو پسر ناز بشم که بلدی برای مامان دلبری کنی. بهم میگی من سورتمه تا حالا سوار نشدم. می گم منم سوار نشدم. میای بغلم می کنی و میگی عزیزم تو نینی داری برات خطرناکه. عاشقتم وقتی خسته و نالان روی صندلی ولو میشم  . با دستای باز میای سمت منو بغلم می کنی و میگی دوست دارم. یا یه سری کار خودت انجام می دی و با حس توانمندی کامل میگی مامان ببین این کارها رو برات انجام دادم. ت...
24 ارديبهشت 1397

رادوین و کلاس موسیقی

رادوین جونم  پسر نازم  که حسابی شیطون بلا شدی و آتیشی شدی برای خودت  بلبل زبونی هات هم بمونه، که جای خود داره  و خدا نخواد که سوالی برات پیش بیاد که بیچاره ایم که باید با منطق تمام به همه سوال هات جواب بدیم.   و بگم از پسر با علاقه به موسیقی  که واقعا نمی دونم گاها از دستت چه کنم که گاهی عاشقانه می خوای بری کلاس موسیقی و خودت ساز ها رو میاری تمرین می کنی و گاهی اصلا می گی نمی خوام برم کلاس موسیقی. و من نمی دونم باید باهات چه کار کنم  الان چند تا آهنگ یاد گرفتی که با طبلک و بلز بزنی  قربون اون دستای کوچیکت برم من و اون زبونت که بعضی کلمات تو شعر رو اشتباه می گی که خیلی بامز...
1 ارديبهشت 1397

تهیه مقدمات برای رسیدن مهمان کوچولوی خونه ما

سلام به عزیزای دل مامان  آقا رادوین دسته گلم و ناز دخترم که به احتمال زیاد رونیا خانم خواهد بود. دیگه داریم خونه رو برای ورود مهمون جدید آماده می کنیم. قبل از تعطیلات عید که زیاد فرصتی برای خونه تکونی نداشتیم و من تنها تونسته بودم کمد اتاقتون رو حاضر کنم و یه سری جمع و جور و مرتب سازی سطحی انجام داده بودم. بعد از مسافرت های عید امسال که اول رفتیم چمخاله و بعد محمود آباد و 10 روزی رو حسابی گشتیم و بعد هم طبق معمول سرکار و بعد ادامه سفرهای نوروزی، سفر به کاشان و بازگشت به تهران . که در روز های باقیمانده تعطیلات با کمک بابارضا و پسر طلا افتادیم به جون خونه - زندگی و حسابی همه کارها رو کردیم. یکسری هم نواقص لباس هایی که لا...
1 ارديبهشت 1397
1